گیرم که در باورتان به خاک نشسته ام ؛

و ساقه های جوانم از ضربه های تبرهاتان

 زخم‌دار است ، با ریشه چه می کنید؟

گیرم که بر سر این بام،بنشسته در کمینِ پرنده ای

پرواز را علامت ممنوع می زنید،با جوجه های نشسته ی در آشیانه چه می کنید؟

گیرم که باد هرزه ی شب‌گرد،

با های و هوی نعره ی مستانه در گذر باشد،

با صبح روشنِ پُرترانه چه می کنید؟

گیرم که میزنید،گیرم که میبُرید،گیرم که میکشید

با رویش ناگزیر جوانه چه می کنید؟

 /شهریار دادور